جدول جو
جدول جو

معنی دلجویی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دلجویی کردن
(کَ دَ)
تسلی دادن. خوش دل کردن. تعزیت گفتن. مواسات کردن. استمالت کردن. رجوع به دلجویی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَرْ / خُرْ دَ)
دلیری کردن. شجاعت نشان دادن، گستاخی کردن. از حد خود تجاوز کردن:
از من شنو نصیحت خالص که دیگری
چندین دلاوری نکند بر دلاوران.
سعدی.
سعدی دلاوری و زبان آوری مکن
تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان.
سعدی.
ضعیفی که با قوی دلاوری کند، یار دشمن است در هلاک خویش. (گلستان سعدی). رجوع به دلاور شود
لغت نامه دهخدا